همسر عزیزم،
این e-mail را برایت میفرستم تا تو را در جریان آخرین اخبار خانواده قرار دهم. چند بار هم سعى کردم تا از طریق مسنجر صحبت کنم ولى تو Idle بودى. این بود که تصمیم گرفتم این e-mail را بفرستم. حسین پسر کوچکمان امروز دندان درآورد. حسین همون پسرمونه که تو وقتى داشتى تایپ میکردى روى زانوت مینشوندى. یکروز هم اگه یادت باشه شکلاتش رو ریخت روى صفحه کلید کامپیوترت. راستى صفحه کلیدت رو که پاک کردم درست کار میکنه؟ حروف روى صفحه کلید را که من دوباره برات نقاشى کردم میتونى بخونی؟ بیشترشون پاک شده بودند.
مریم امروز لیسانسش رو گرفت. به من گفت ازت تشکر کنم که اجازه دادى ماشینت رو سوار بشه و دوستاش رو بیرون ببره. کلید ماشین رو برگردوند و سرجایش یعنى زیر جعبه CD ها گذاشت. باورت میشه که مریم آنقدر بزرگ شده که میتونه لباسهاى منو بپوشه؟ یادت که هست چقدر ریزه میزه بود؟
على هم بد نیست و توى مدرسه فوتبال بازى میکنه. میخواست بدونه اگه ما برات یک laptop بخریم که همرات بیارى، میتونى براى تماشاى یکى از مسابقاتشون بیایی؟
بگذار ببینم دیگه از 3 ماه پیش که آخرین e-mail رو برات فرستادم چه خبرهایى هست که برات بنویسم ... آها یادم اومد، یخچالمون رو عوض کردم، پدر و مادرت هم دیوارهاى اطاقى که چند ساله اونجا پشت کامپیوترت نشستى رو رنگ کردند. امیدوارم از رنگش خوشت اومده باشه. ضمناً منهم کارم رو عوض کردم و به یک شرکت جدید میروم.
دیگه خبرى نیست. من تا 3 ماه دیگه بازم برات e-mail میفرستم. مواظب خودت باش. همه ما دلمون برات تنگ شده. دفعه بعد که برق رفت میبینمت!
موضوع مطلب : عکس و تفریح و سرگرمی